دریغ است...
- سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۱۶ ق.ظ
چیزی در ادبیات ایران هست، که من رو همیشه به تعظیم وا داشته و تحسین. نه از اون جنس تحسینِ عادت شدهی معمول که برای حافظ به کار می بریم، که به به عجب واژ آرایی و ایهام و تصویری، عجب نظم قدرتمند و فلانی و بیساری - اون هم در حالی که حتا نمی تونیم به اطمینان بگیم یک بیتش رو فهمیدیم.
یا سعدی رو تحسین می کنیم که شعر های سهل و ممتنع داره، و ما چه میدونیم که سهل و ممتنع چیه و با فرمونِ "همه چه چه زدن و به به کردن، پس ما هم بزنیم و بکنیم" میریم جلو.
اما من همیشه اثری رو در ادب ایران تحسین کردم، نه به خاطر اینکه باید تحسین میکردم، بل به خاطر اینکه خودش من رو به عجز انداخته.
درباره شاهنامه صحبت میکنم.
نه ادعای شاهنامه شناسی دارم، و نه حتا شاهنامه خوانی. اما همونقدر که گه گاه و پراکنده خوندم و شنیدم، هربار حیرت کردم. این اثر مال هزار سال پیشه. هزار سال کم نیست برادر، خواهر من. نثرِ کمتر از صد سال پیش رو می خونیم و جذبمون نمی کنه. روایت های یه مقدار قدیمی تر، برامون کُنده. داستان های قدیمی، حرف ها و قصه های تکراری دارن. اما شاهنامه... کلام این کتاب اونقدر مدرنه، که باورکردنی نیست!
فریدون فرخ، فرشته نبود. :: ز مشک و ز عنبر سرشته نبود.
ز داد و دهش یافت این نیکویی :: تو داد و دهش کن، فریدون تویی.
یا داستان معروف سیاوش، یا داستان رویارویی اسفندیار و رستم، که چه مقدمه عجیبی داره، یا داستان معروف رستم و سهراب، که چقدر خارق العاده، شاید بشه گفت یکی از قدیمیترین ضدقهرمانهای تاریخ جهان رو میسازه.
قصههای شاهنامه اونقدر زیبا و پر کشش هستن، اونقدر ساختمان روایی مدرن و بی زمانی دارن که حیرت میکنی. خلاقیتی که توی این داستانها هست، داستان ایرج و سلم و تور، داستان نفوذ دو رامشگر به دربار ضحاک، داستان حماسی و عظیم عبور سیاوش از آتش، داستان بی مانندِ سپاهِ هوشنگ، مرگ کیومرثشاه، و...
این کتاب با بقیه فرق داره. شاهنامه، مرزباننامه و کلیله و دمنه و هزار و یک شب نیست. شاهنامه، یکی از محکمترین و مدرنترین داستانهاییه که در ادب فارسی وجود داره. باورم کنید.
و شخصن، عقاید وطنپرستانهی فردوسی رو عمیقن ستایش میکنم.
سیاوش نیام، نز پریزادگان
از ایرانم، از شهر آزادگان
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از دوستان
سپندارمذ پاسبان تو باد
ز خرداد، روشن روان تو باد
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندارند شیر ژیان را به کس
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
چو ایران مباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن میاد...
دانلود آهنگ ایران
اثری از علیرضا قربانی، فریدون خلعتبری، ابوالقاسم فردوسی
خلاصه که، من سعی می کنم، شما هم سعی کنید حداقل یک بار شاهنامه رو بخونید. ارزشش رو خواهد داشت، بدون تردید.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پ.ن) بعد از مدت ها آپدیت کردم وبلاگ رو، بنا به یادآوری عزیزی. دمش گرم.
و خب با اینکه این ماجرا اینقد و واضح و تو چشم بود، اصلا بش دقت نکرده بودم.
ممنون آقا.
بهترین باشی و موفق.