تاریکی درخشان

شکافت تاریکی، بدون زمان، بدون مکان...

تاریکی درخشان

شکافت تاریکی، بدون زمان، بدون مکان...

طبقه بندی موضوعی
پروژه اویلر

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

3مینار!

صبح بخیر سمینار من عاشق توام!

----------------------------

یکی از بهترین لحظات زندگیمو امروز تجربه کردم!

- سهیل اینجا کدوم گبرستونیه؟

- اتاق سمیناره دیگه نابغه!

- اتاق سمینار؟!؟ مگه پایین نبود؟

- نه باو! اینجا رو گرفتیم امسال

- یعنی من الان وسط اتاق سمینار 28 واستادم؟

- نه په!

- مرسی اتاقموووووووووووووون!!!


با اینکه یه لحظه بود فقط، ولی مطمئنم یادم نمیره. یه لحظه آنچنان حسی از واستادن تو اتاقمون بهم دست داد که مطمئنم هیچ وقت فراموشش نمیکنم!

کلیشه جاودانه پاییز...

میدونی پسر؟ من عاشق پاییزم...

بچه که بودم متنفر بودم از پاییز. شاید واسه غمی که تو خودش داره. شاید واسه افسردگی پاییزی. شاید واسه سوز سردش. شاید واسه کلاغایی که بدم میومد ازشون


الان ولی مدت هاس که پاییزو دوس دارم...

شاید واسه غمی که تو خودش داره...

شاید واسه افسردگی پاییزیش...

شاید واسه سوز سردش...

شاید واسه اینکه دوباره دوستامو میبینم...

شاید واسه صدای خش خش برگای زیر پام...

شاید واسه قار قار مزخرف کلاغایی که ازشون بدم میاد...

شاید واسه حسی که داره...

شاید واسه خود خود رنگ نارنجی... (و شاید کسی که رنگ نارنجی منو یادش میندازه...)

شایدم به خاطر همه اینا...

شایدم واسه حس این عکس...