تاریکی درخشان

شکافت تاریکی، بدون زمان، بدون مکان...

تاریکی درخشان

شکافت تاریکی، بدون زمان، بدون مکان...

طبقه بندی موضوعی
پروژه اویلر

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

شبی از شب های پاییزی...

شب از شب های پاییزیست...

از آن همدرد با من مهربان، شب های شک آور،

ملول و خسته دل، گریان و طولانی...

شبی که در گمانم من،

که آیا بر شبم گرید چنین همدرد،

و یا بر بامدادم گرید از من نیز پنهانی...


من این میگویم و دنباله دارد شب...


خموش و مهربان با من،به کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش،

دل برکنده از بیمار،

نشسته در کنارم، اشک بارد شب،

من اینها گویم و دنباله دارد شب...