تاریکی درخشان

شکافت تاریکی، بدون زمان، بدون مکان...

تاریکی درخشان

شکافت تاریکی، بدون زمان، بدون مکان...

طبقه بندی موضوعی
پروژه اویلر

یادگار ها...

کنکور داشتم.

هرچه بود، تمام شد و رفت. چه سخت گذشت، چه خوب گذشت، چه اتفاقات تلخ و چه لحظات خوب.

دوستش نداشتم، و اینجا هم چیزی درباره ش ننوشتم. (زجه و مویه کردن دوست ندارم، که: چقد سخته، بیچاره شدم، به خودکشی فکر میکنم، به پوچی رسیدم و مانند اینها)

 

اما چندی پیش، توی تبلت پدرم دفترچه ای رو پیدا کردم که گه گاه در این یک سال دوره کنکور درش مینوشتم. ورق زدم و خوندم و دیدمش. چیز های جالبی بود. نوشته های نا امیدی ها، امید های گاه گاه، دلتنگی ها و خستگی های درس خوندن هر روزه و هر ساعته...

 

اینهاست. گفتم شاید جالب باشد براتان.

 

 

نظرات  (۳)

پرتقال و انار زیبا بود.
سلام. خسته نباشی. البته میدونم که خسته ای. هم تو، هم من و هم همه ی اونایی که کنکور ِ عجیب و غریب ِ 93 رو دادن. سعی کن بهش فکر نکنی و امیدوار باشی. من که به هممون امیدوارم. بیا وبلاگ من هم. این روزهای از شب آغاز شونده ی رمضان، فرصت خوبی برای با هم بودن های مجازی ست...
همه راه ها به رم ختم می شوند بی نظیر بود!
دیوونه شده بودیا در طول سال کنکور! من تو دفترچه یادداشتم انواع و اقسام کساشیر رو نوشتم، ولی ابدا تمایلی به انتشارشون ندارم چون باید بشینم هر کدوم رو معنی کنم بذارم!
من مشکوکم که بف آدرس تمام وبلاگهایی که بچه های حلی دارن رو داره! جدیدا همه جا دارم می بینمش. برو تو صاد صالحم نظر بده دیگه!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی